یاد دارم در غروبی سرد سرد**
میگذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی میخرم
دسته دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گرنداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت اهی کشید بغضش شکست
اول ماه هست و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
*گفت اقا سفره خالی میخرید ؟
ما لذت گرما را زمانی حس میکنیم که سرد شده ایم
ما زمانی از نور قدر دانی میکنیم که در تاریکی بوده ایم
بنابراین کسانی قدر شادی را میدانند که غم و اندوه را گذرانده باشند . . .
.
68051 بازدید
6 بازدید امروز
51 بازدید دیروز
142 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian